سایناساینا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

پستــــــــــــــه کوچــــــــــــــــولو

رسیدن به خیر ماهان کوچولو

      امروز یه روز خاصــــــــــــــــــــــــــــــــــه خیلی خاص امروز یه فرشته پاشو به این دنیا گذاشته که من خـــــــــــــــــــــــــــتیلی منتظرش بودم خداروشکر به سلامتی به دنیا اومد و هم خودش خوبه هم مامانش... منظورم ماهان کوچولوست(نی نی عمو حمید و خاله معصومه ،همون بلوط کوچولو خودمون) الهی فداش شم ندیده عاشقشم.. حیف که شیرازن و من خیلی دلم میخاد هرچه زود تر ببینمش ففرشته کوچولو زمینی شدنت مبارک عزیزم  ایشاالله صحیح و سلامت زیر سایه مامان بابای ماهت 120 سال زندگی کنی و زندگیت پر باشه از روزای خوب و شاد خیلی دووووووستت داریم ...
23 مهر 1392

آتلیـــــــــه

                                    یه روز از روزایی که کسرا هنوزایران بود رفتیم آتلیه که یه عکس خوشکل دوتایی از ساینا وکسرا بندازیم  بعد از کلی زنگ زدن اتلیه رکن الدین بهمون وقت داد برا ساعت8.. ساینا خانوم که 7:15 خواب رفتن ..!!!! آقا کسرا هم داشت نشسته خواب میرفت که تمام سعیمون رو کردیم نخوابه.. ساینا رو هم بعد از یه ربع بیدار کردیم و رفتیم آتلیه .. هیچکدومشون حوصله نداشتن ..ماهم چون طبق معمول دقیقه 90 هستیم دیگه وقت نداشتیم آخه قرار بود فردای اون روز کسرا و سودابه جون برگردن سوئد.. خلاصه هیچکدوم همکاری نکردن.. هرجا ساینا میخندی...
23 مهر 1392

مـــــــــــــاه

                                                                            ماه در میادکه چـــــــــــــــــــی بشه                 میخاد عزیز کـــــــــــــــــــــــی بشه ماه در میاد فقط و فقط به خاطر ساینا!!!!!!!!! میِــــــــخواد عزیز ساینا بشه چرا؟؟؟ ساینای من از لحظه ای که چشم باز میکنه تا لحظه ای که چشم میبنده یـــــــــــــــــــه ریز میگه ماه کو؟؟ ماه اَفت!!! ماه نیس!!!! ماااااااااااااااااا...
23 مهر 1392

خنده دار

امروز به وبلاگ یکی از دوست جونیام سر زدم منظورم مامان بهارِ..(پسته کوچولو)  دیدیم یه پست گذاشته آدرس یه سایت داده که عکس خودتو و همسری رو بدی عکس نینی رو میده.. قبلا شنیده بودم همچین سایتی هست اما نرفته بودم این شد که رفتم تا ببینم چقدر واقعیت داره!!!! نتیجه این شد نظر شما چیه؟؟؟؟؟؟؟؟ آیا واقعا شبیه سایناست؟؟؟؟ بسی خندیدیم پیشنهاد میکنم کسی امتحان نکنه چون بی نهاااایت مذخرفه ...
21 مهر 1392

یار مهربان

یاد این شعر افتادم که: من یار مهربانم         دانا و خوش بیانم         گویم سخن فراوان           با آنکه بی زبانم    خیلی وقته میخوام این پست بزارم فرصت نمیشه.. سری قبل که عمو حامد اینا اومدن یه شب شام رفتیم خانه ی برگر که سودابه جون رفت از فرهنگ یه کتاب خوشکل (البته کمی گرون) برا ساینا خرید خدا خیر بده سودابه جووونو  این کتاب واقعا برا من خییییلی مفیدِ..  در ظاهر فقط یه کتابه وگر نه فرااااای این حرفاست آخه همیشه در سخت تررررررررررررین شرایط ساینا رو سرگرم میکنه... از روزی که سودابه جون اینو خرید تا به امروز همیشه همراهمون ب...
21 مهر 1392

تا تا تی تی

                                                          یکی یک دونه ی خونه ی ما هرچی تو دندون در آوردن و حرف زدن زرنگُ فعالِ .. اما به جاااش تو راه رفتن بسیار تا بسیااااار تنبلِ.. دلش میخواد (میخواد درست نوشتم به دلیل اندکی ترس از سودابه ) اماااا تنبلیش میکنه و حوصلش نمیزاره!!! خلاصه چند ماهی میشه با کمک و گرفتن در و دیوار راه میره اماالان دوهفته ست که میتونه بدون کمک راه بره یا به قول خودش تا تا تی تی کنه... بالاخره تو سن 1سال و سه ماهگی راه افتادی خسته نباااااشی مامانی الانِ که دیگه مک...
21 مهر 1392

روز جهانی کودک

اگر تو نبودی   جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشدـدیدن ندارد   اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد.  اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس هر پدری، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندانی کوچک بیش نمی ماند   اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب،  دیگر معنایی نداشت.   اگر کودک نبود، نه پدر معنا داشت، نه هیچ مادری بهشتی می شد.   اگر کودکان نبودند، شکوفه های زندگی به بهار نمی رسیدند و خانواده، بی مفهوم تر...
16 مهر 1392

16ماهگی+ اتفاقات جدید

                               سلااااااااااااااااااااااااام ..سلامی به گرمی آفتاب کرمون.. با اینکه پاییز اومده اما اینجا مگه اینقدر هوا گرمه!!!!! خوبین خداروشکر؟؟؟ ما که خوبیم، ایشالله شماهم خوب باشین کلی دلم برا همتوووون تنگ شده بود..مرسی برا این همه محبت و مهربونیتون. زودی میام به همتون سر میزنم هروز تصمیم میگرفتیم بنویسم اما نمیشد تا بالاخره امروز شد.. کلی حرف نگفته دارم که مهمتریییییییینش 16 ماهگی دخملمونه یکی یه دونه ی مامان 16 ماهگیت مبارک باشه عروسکم حالا بگم از نبودم... باااازم طبق معمول تنها دلیل نبودن یکماهه ی ما مریضی سخت سای...
13 مهر 1392
1